برگزیدۀ بخش شرکتکنندگان زیر هفده سال
[برندۀ بستۀ هدیۀ ماهنامۀ باغ؛ اشتراک دوساله ماهنامه سلام بچهها؛
و کارت هدیۀ ۵۰۰ هزار ریالی]
متولد ۱۳۷۹
من، سپیده. دختر شانزده و اندی سالهای هستم که در بجنوردِ خراسان شمالی، تحصیل و زندگی میکنم.
تمام تشکرم از پدر عزیز و مادر مهربانم است که مرا تشویق به نوشتن کردهاند و در این میان از آموزشهای استادان حوزه هنری نیز قدر دانم چراکه یادآور این شدهاند که سپیده، استعداد شگفت انگیزی دارد که جز موهبتی از سمت خدا، هیچ نیست.
در آخر باید از دوست خوبم یاد کنم که تا آخرین لحظه حامی و پشتیبانم بود و باعث شد من با انگیزه و انرژی، داستانها را، آنطور که در توانم بود، خلق کنم.
امیدوار نیستم چونکه میدانم میتوانم در مراحل بعد مقامهای بیشتری کسب کنم و لبخندهای بیشتری به عزیزانم هدیه دهم.
یادداشت:
شعار میدهیم که کودکان کار مظلوماند و برایشان داستانها و شعرها میگوییم اما خودمان میدانیم که این شعر و داستانها برای شهرت و افتخار خودمان است. کسی دلش برای این کودکان آینده ساز، که آیندهشان تبدیل به عرقی بر پیشانیشان میشود و میریزد و محو میشود، نمیسوزد.
آیندهای که من میبینم روشن است: دیگر کودکی برای سرپناه کار نمیکند. مدرسههامان پر میشود از صدای خندهٔ کودکانی که برای سربلندی ایران اسلامی تلاش میکنند و در نهایت، زیر سایه پروردگار، هیچ کودکی حسرت چیزهای کوچک را نمیخورد.
برای رسیدن به آن روز باید عینک خودبینی، همان عینکی که باعث شده خود را آنقدر بزرگ ببینیم که از دیگران به عنوان پله استفاده کنیم را کنار بگذاریم. آن موقع است که خود را درست همسطح آنان میبینیم و درمییابیم که آنان جزئی از ما هستند و ما موظفیم بکوشیم و از تعدادشان بکاهیم.
شاید همین قلمی که ما به وسیلهاش رشد کردیم، آرزوی یکی از آنان باشد.