برگزیدۀ بخش اصلی جشنواره
[برندۀ لوح تقدیر، بستۀ هدیۀ کتاب و مبلغ ۵ میلیون ریال وجه نقد]
متولد ۱۳/۱۰/۱۳۵۶ – تهران
تحصیلات:
کارشناسی مهندسی مکانیک، دانشگاه آزاد تهران مرکز، ۱۳۸۱
کارشناسی ارشد مدیریت شهری، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران، ۱۳۸۴
سوابق اجرایی:
- کارشناس ارشد قراردادها، شرکت مپنا، ۱۳۸۹ تاکنون
- داور و دبیر اولین دوره جایزه شعر مایا، ۱۳۹۲
- قائم مقام سردبیر و مدیر اجرایی نشریهٔ الکترونیک «گروه ادبی مایا»، ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲
- مؤسس و عضو فعال گروه هنری “دوشنبه” از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲
داستان:
- رمان «زنِ درون آل پاچینو»، انتشارات نیستان، ۱۳۹۲
- رمان «من آلیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه»، موسسهٔ انتشاراتی ققنوس (هیلا)، ۱۳۹۴
- رمان «آقای دکتر ظریف دارید رؤیا میبینید؟»، انتشارات نیماژ، در دست چاپ
- مجموعه داستان «از اول دو سانتی کج بود»، انتشارات نیستان، ۱۳۹۰
- مجموعه داستان دهکلمهای «مینی مال من»، نشر او، ۱۳۹۵
ترجمه:
- ترجمهٔ اشعار جیمز جویس «موسیقی مجلسی»، انتشارات هرمس، ۱۳۹۴
- ترجمهٔ آنتولوژی شعر ذن چین، «هر قلبی بودای خویش است»، انتشارات متن دیگر، ۱۳۹۶
شعر:
- مجموعه شعر سپید «دارم خیال میکنم!»، نشر سرواد، ۱۳۷۸
- مجموعه شعر سپید «سادهترین حرفهایت را بزن!»، نشر آهنگ قلم، ۱۳۹۰
- مجموعه شعر سپید «اجرای عاشقانهٔ نارنج»، انتشارات نصیرا، ۱۳۹۲
- مجموعه شعر سپید «قدیمها عاشقها اینجور خواب میدیدند…»، آمادهٔ نشر
همکاری با نشریات:
- انتشار پراکندهٔ آثار در نشریاتی چون عصرایران، کارنامه، گلستانه، کارگاه هنر نوین، والس ادبی، آنات، پیاده رو، آوانگاردها، بینقاب، دانوش و…
جوایز:
- نامزد نهایی سیزدهمین دورهٔ جایزهٔ رمان متفاوت “واو” برای رمان “من آلیس نیستم ولی اینجا خیلی عجیبه!”، ۱۳۹۶
- مقام اول جایزهٔ ادبی تبریز در بخش شعر آزاد (سپید)، ۱۳۹۲
- تقدیرشده در پنجمین دوره جایزهٔ داستان دهکلمهای (فراموشیِ لی)، ۱۳۹۲
و…
مقالات و مطالعات شهری:
- مشارکت در طرح نوسازی بافت فرسوده منطقه ۱۵، اتابک، دو شماره مجلات سازمان نوسازی بافت فرسوده، ۱۳۸۷
- “کاربرد هنر در افزایش شمار مسافرین حمل و نقل درون شهری” / انتشار در کنفرانس “منطقهای حمل و نقل و ترافیک ایران” سازمان حمل و نقل و ترافیک، اسفند ۱۳۸۵ و نشریه “شهر و ساختمان” شمارههای ۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶ سال ۱۳۸۵
- “مجسمه شهری، از نمادی هویت زا تا شیئی هویت زدا”/ رتبه نخست هم اندیشی “مجسمه، شهر، معماری” سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، اسفند ۱۳۸۵
و…
یادداشت:
فراخوان جایزه ادبیات اقلیت که رسید، شاخکهایم تیز شد… نه اینکه مثلاً خودم را از اقلیتی خاص بدانم و بخواهم خاص بودنم را به رخ بکشم… مدیونید اگر خیال ناجور کنید! وانگهی مهمتر از این نیت نارسیستیکِ معمول ما اهل ادا، کودکان کار و کار خیر هم رانهای درستدرمان بود!
دوستی گفته بود بعد از این همه کتاب عیب است که توی مسابقهها شرکت کنیم و این هم محللِ عیب ما بود پس… اینها همه از محتوای جایزه و اسم جایزه و مسمای جایزه بود تا برسیم به شکلش: اصولاً برای من داستان اندککلمهایِ برقآسا معادل اتوودهای موزیک کلاسیک میمانده و میماند… مجموعهای هم در آوردم با تصویرسازیهای نجمه فامیل دشتیِ خوشدست و به سعی ترانه وفایی در نشر او به نام «مینی مال من» که شاهد مدعاست… با این شکل از داستانها دست آدم گرم میشود و روایت لخم میشود و شخصیت لخت… داستانها را برخط و دفعتی نوشتم و فرستادم که ضربش نیفتد!
آخر سر هم بردن و نبردن همیشه برایم مهم بوده و مسابقه را دوست داشته ام… اما کاش این مسابقه سابقهای به هم بزند و جیبش در دورههای آتی پر پولتر شود و مجری و مجرای دستی که به دهان برسد در سفره کودکان کار… این هم کار ما نیست و کار این همه دفتر و دستک و سازمانِ درازمان است که پول برای خرج اتینا بسیار دارند و حقش است این سعی بلیغ را مشکور بدارند.
مخلص همه کوشندگان جایزه ادبیات اقلیت.
فرید حسینیان تهرانی
تهِ بهار