توی کلاس درس، بچهها از سر و کول هم بالا میرفتند و سر و صدایشان تمام مدرسه را برداشته بود. معلم از بچهها میخواهد که ساکت باشند. بچهها هر کدام وظیفۀ خودشان میدانند که دیگری را ساکت کنند. برای همین هر کدام از بچهها میگوید: «هیییس، هییییییییس …» همۀ بچهها قصد دارند به وظیفۀ خود عمل کنند و بقیه را ساکت کنند؛ اما در عمل آنچه معلم خواسته، انجام نمیشود و کلاس ساکت نمیشود!
در مشکلات و معضلات جامعۀ ما هم این حکایت بارها و بارها در حال تکرار است. سالی را به عنوان یکی از ضروریات جامعه نامگذاری میکنند و مسئولان، کارگزاران فرهنگی، نهادها وادارات و … هر کدام میخواهند به بقیه گوشزد کنند که این عنوان چقدر اهمیت دارد و باید در این راستا حرکتی کرد. سمینارها، همایشها، مقالات و … روانۀ جامعه میشوند اما همۀ اینها همان «هیییس»کشیدنهای بچهها میشود و عملاً آنچه باید محقق نمیشود!
مشکل بچههای کار، یکی از معضلات جدی و ریشهای جامعه است. این بچهها که به اعتقاد بنیانگذار جمهوری اسلامی آیندهسازان جامعه هستند، بچگیشان را با سختترین شرایط کار میکنند و هیچ آرامش و آسایشی ندارند. عدم امنیت روحی و روانی و حتی جانیِ این بچهها، از آنها انسانهایی میسازد که آیندۀ شخصی خودشان را نمیتوانند رقم بزنند چه برسد به آیندۀ جامعه. در موردشان همایش، سمینار و حتی فیلم و سریال ساخته شده است؛ اما همچنان وجود دارند، همچنان درد دارند، همچنان زیاد میشوند و همچنان امنیت خودشان و جامعه در خطر است.
شاید اگر هر کدام از ما به یک «هیس» کوتاه بسنده کنیم که هم تذکری باشد و هم سکوت کلاس رعایت بشود، قدمی مثبت در این مسیر برداشتهایم. اینبار میخواهیم هر کدام همراه «هیس» کوتاهِکوتاهمان کمک مالی هم بکنیم. شاید بتوانیم ادعا کنیم که ما فقط شعار ندادهایم و یک گام برداشتهایم و برای امنیت خود و جامعۀ آتی، کاری هر چند کوتاهِکوتاه کردهایم.
بیایید «هیس»هایی در چند ثانیه داشته باشیم؛ مثلاً پانزده ثانیه. شاید از دو ساعت کلاس درس، بتوانیم به قدر بیشتری استفاده کنیم.
«هیس»های پانزده ثانیهای ما میتوانند در قالب کلمات رمزگشایی شوند و به جریان پر فشار این روزهای دنیای مدرن بپیوندند. شاید آنقدر زورشان زیاد باشد که این سد جهل را که مانع خروج این کودکان از بحران است را بشکند و بگذارد این بچهها قدری احساس امنیت کنند.
داستانهای کوتاهِکوتاه پانزده کلمهای، همراه با هزینۀ اندک، شاید مصداق آن مثل قدیمی باشد که گفتهاند: «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.»
اگر هر کدام از ما به قطره بودن اکتفا کنیم و سودای یک شبه دریا شدن را رها کنیم، شک نکنید که با هم دریایی خروشان خواهیم شد.
جشنواره داستانهای کوتاهِکوتاه اقلیت، در حمایت از کودکان کار، حتماً همان ظرفی است که استعداد دریا شدن دارد.
من با شعار من یک قطرهام دستان برگزارکنندگان این جشنواره را میفشارم و با کلمات به یاریشان خواهم رفت.
حامد جلالی